ایران سافت

ساخت وبلاگ

خواجه نصير الدين توسي در ابتداي وزارت خويش بود ، که تعدادي از نزديکان بدو گفتند ايران مديري همچون شما نداشته و تاريخ همچون شما کمتر به ياد دارد .

 

يکي از آنها گفت : نام همشهري شما خواجه نظام الملک توسي هم به اندازه نام شما بلند نبود . خواجه نصير سر به زير افکنده و گفت : خواجه نظام الملک باعث فخر و شکوه ايران بود آموخته هاي من برآيند تلاشهاي انسانهاي والا مقامي همچون اوست. حرف خواجه به جماعت فهماند که او اهل مبالغه و پذيرش حرف بي پايه و اساس نيست.

 

ارد بزرگ انديشمند فرزانه کشورمان مي گويد : “شايستگان بالندگي و رشد خود را در نابودي چهره ديگران نمي بينند.”

 

شايد اگر خواجه نصير الدين طوسي هم به آن سخنان اعتنا مي نمود هيچگاه نمي توانست گامهاي بلندي در جهت استقلال و رشد ميهنمان بردارد.

ایران سافت...
ما را در سایت ایران سافت دنبال می کنید

برچسب : داستان احترام به شایستگان,داستان احترام به شايستگان نور, نویسنده : مهدی iransoftware بازدید : 23 تاريخ : پنجشنبه 28 بهمن 1395 ساعت: 20:34

شاگرد معمار، جواني بسيار باهوش اما عجول بود گاهي تا گوشي براي شنيدن مي يافت شروع مي کرد تعريف نمودن از توانايي هاي خويش در معماري و در نهايت مي ناليد از اين که کسي قدر او را نمي داند و حقوقش پايين است.

 

روزي براي سلماني به راه افتاد . ديد سلماني مشغول است و کسي را موي کوتاه مي کند . فرصت را مناسب شمرده و باز از هنر خويش بگفت و اينکه کسي قدر او را نمي داند و او هنوز نتوانسته خانه خوبي براي خويش دست و پا کند. به اينجاي کار که رسيد کار سلماني هم تمام شد .

 

مردي که مويش کوتاه شده بود رو به جوان کرده و گفت :آيا چون هنر داري ديگران بايد برايت اسباب آسايش بگسترند ؟!

 

جوان گفت: آري . مرد تنومند دستي به موهاي سفيدش کشيد و گفت: اگر هنر تو نقش زيباي کاشانه ايي شود پولي مي گيري در غير اينصورت با گداي کوچه و بازار فرقي نداري.

 

چون از او دور شد جوانک از استاد سلماني پرسيد او که بود که اينچنين گستاخانه با من سخن گفت؟

 

استاد خنديد و گفت سالار ايرانيان، ابومسلم خراساني. جوان لرزيد و گفت: آري حق با او بود من بيش از حد پر توقع هستم.

 

انديشمند يگانه کشورمان ارد بزرگ مي گويد : “آنچه بدست خواهي آورد فراتر از رنج و زحمتت نخواهد بود .

 

ابومسلم خراساني با اين حرف به آن جوان آموخت هنر بدون کار هيچ ارزشي ندارد و هنرمند بيکار و بي ثمر هم با گدا فرقي ندارد.

ایران سافت...
ما را در سایت ایران سافت دنبال می کنید

برچسب : داستان ابومسلم خراسانی,داستان ابومسلم خراساني,داستان ابومسلم خراساني مجري, نویسنده : مهدی iransoftware بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 28 بهمن 1395 ساعت: 20:29

برای یاد گرفتن دیر نیست

ارسطو از دانشمندان بزرگ يونان باستان بود. وي از دوران کودکي تا آخرين روز زندگيش از آموختن دست بر نمي داشت و هر روز چيز تازه اي مي آموخت. او در سن هفتاد سالگي پيش چنگ نوازي رفت تا نواختن اين ساز را بياموزد. يکي از دوستان آن نوازنده که مردي نادان و بي ادب بود با لحن تندي به ارسطو گفت: خجالت نمي کشي که در اين سن و سال و با داشتن موي سفيد مي خواهي چنگ نواز شوي؟

 

ارسطو با خونسردي و بدون اين که ناراحت شود، لبخندي زد و به آن مرد پاسخ داد: من از آموختن خجالت نمي کشم! خجالت من از آن است که در ميان عده اي باشم و همه ي آن ها نواختن چنگ را بلد باشند اما من بلد نباشم

ایران سافت...
ما را در سایت ایران سافت دنبال می کنید

برچسب : داستان برای یاد گرفتن دیر نیست,داستان براي ياد گرفتن دير نيستا,داستان براي ياد گرفتن دير نيستاتين,داستان براي ياد گرفتن دير نيست كلمه,داستان براي ياد گرفتن دير نيست دلم,داستان براي ياد گرفتن دير نيستان,داستان براي ياد گرفتن دير نيستاگموس,داستان براي ياد گرفتن دير نيستات,داستان براي ياد گرفتن دير نيستاغرام,داستان براي ياد گرفتن دير نيستالوكال,داستان براي ياد گرفتن دير نيستو,داستان براي ياد گرفتن دير نيستانك,داستان براي ياد گرفتن دير نيستم,داستان براي ياد گرفتن دير نيستغرام,داستان براي ياد گرفتن دير نيستقرام, نویسنده : مهدی iransoftware بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 27 بهمن 1395 ساعت: 21:04

شاگردي از استادش پرسيد: عشق چيست؟

استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پرخوشه ترين شاخه را بياور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته که نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني؟

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي طولاني برگشت.

استاد پرسيد: چه آوردي؟

و شاگرد با حسرت جواب داد: هيچ! هر چه جلو مي رفتم،

 

خوشه هاي پرپشت تر مي ديدم و به اميد پيدا کردن پرپشت ترين، تا انتهاي گندم زار رفتم.

استاد گفت : عشق يعني همين!

شاگرد پرسيد: پس ازدواج چيست؟

استاد به سخن آمد که: به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور. اما به ياد داشته باش که باز هم نمي تواني به عقب برگردي!

شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهي با درختي برگشت.

استاد پرسيد که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولين درخت بلندي را که ديدم، انتخاب کردم. ترسيدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالي برگردم.

استاد باز گفت: ازدواج يعني همين!!

ایران سافت...
ما را در سایت ایران سافت دنبال می کنید

برچسب : داستان عشق چیست,داستان عشق چيست؟,داستان عشق چيست؟ itunes,داستان عشق چيست؟ استاتيك,داستان عشق چيست؟wi,fi,داستان عشق چيست؟isp,داستان عشق چيست؟plc,داستان عشق چيست؟vpn, نویسنده : مهدی iransoftware بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 27 بهمن 1395 ساعت: 20:59

Bit Locker

 BitLocker ابزاري است که به کمک آن مي‌توان داده‌هاي خود را در برابر تهديدهايي مانند حمله هکرها، سرقت و يا گم شدن محافظت نمود. يکي از بهبودهاي امنيتي ويندوز 7 که تنها در ويرايش‌هاي Ultimate و Enterprise وجود دارد، ويژگيBitlocker است که توسط رمزنگاري کل درايوهايي که ويندوز و اطلاعات شما روي آن‌ها قرار دارد، تمامي اسناد و رمزهاي عبور را امن‌تر مي‌کند. فقط کافي است يک‌بار ويژگي BitLocker را فعال نماييد، بعد از آن تمامي اطلاعاتي که روي آن درايو ذخيره مي‌کنيد به صورت خودکار رمز مي‌شوند.

رمزنگاري:

رمزنگاري راهي است که بوسيله دستکاري کردن محتوي يک فايل يا يک پيغام براي بالا بردن امنيت آن فايل يا پيغام استفاده مي‌شود، در نتيجه آن فايل‌ها و پيغام‌ها تنها توسط افرادي که مجوز کليد رمزنگاري را دارند و مي‌توانند با آن کليد فايل را از حالت رمز در بياورند، قابل دسترسي هستند. به عنوان مثال، اگر شما از وب سايتي وسيله‌اي را خريداري نماييد، تمامي اطلاعاتي که در تراکنش با آن سايت وارد کرده‌ايد از قبيل آدرس، شماره تلفن و شماره کارت اعتباري رمز مي‌شوند تا به امن بودن اين اطلاعات کمک نمايند.

EFS:

EFS يکي از ويژگي هاي ويندوز است که شما مي‌توانيد از آن براي ذخيره اطلاعات به صورت رمز شده روي هارد ديسک خود استفاده نماييد. رمزگذاري قويترين حفاظتي است که ويندوز براي امن نگه داشتن اطلاعات شما فراهم مي‌نمايد.

برخي از ويژگي‌هاي کليدي EFS :

• رمزگذاري ساده است; تنها نياز است که در ويژگي‌هاي فايل يا پوشه گزينه‌اي را انتخاب کرده تا اين ويژگي فعال شود.

• بايد نظارت کنيد چه کسي مي‌‌تواند فايل‌ها را بخواند.

• هنگامي‌که فايل‌ها را مي‌بنديد، رمز مي‌شوند و هنگام باز کردن فايل‌ها، به صورت خودکار از حالت رمز در آمده و آماده استفاده هستند.

• اگر در مورد فايل رمز شده اي نظرتان عوض شد مي‌توانيد با برداشتن علامت گزينه مربوط در قسمت ويژگي‌هاي فايل آن را غير فعال نماييد.

توجه: ويژگي EFS در ويندوز7 ويرايش‌هاي starter، Home Basic و Home Premium وجود ندارد. براي اين ويرايش‌ها بايد موارد زير را انجام دهيد:

• فايل را با استفاده از دستور Cipher.exe در اعلان فرمان ويندوز از حالت رمز در مي‌آوريد. (کاربران پيشرفته)

  فايل رمز شده را تغيير دهيد.

  يک نسخه از فايل رمز شده را به صورت غير رمز روي هارد کامپيوتر کپي کنيد.

• کليدها يا گواهينامه‌هايEFS   را وارد نماييد.

• به کمک دستورCipher.exe  در اعلان فرمان ويندوز از گواهينامه‌ها و کليدهاي EFS، نسخه پشتيبان تهيه نماييد. (کاربران پيشرفته)

تنظيم هارد ديسک براي فعال سازي BitLocker  :

براي رمزگذاري درايوي که ويندوز روي آن قرار دارد، کامپيوتر بايد دو بخش داشته باشد: يک بخش سيستم ( که حاوي فايل‌هاي مورد نياز براي راه‌ اندازي کامپيوتر است) و يک بخش سيستم عامل ( که حاوي ويندوز است). بخش سيستم عامل رمزگذاري خواهد شد و بخش سيستم بدون رمزگذاري باقي خواهد ماند تا سيستم بتواند شروع به کار کند.

در نسخه‌هاي قبلي ويندوز، شما بايد اين بخش‌ها را به صورت دستي ايجاد مي‌نموديد. در اين نسخه از ويندوز اين بخش‌ها به صورت خودکار ايجاد مي‌شوند. اگر کامپيوتر شما بخش سيستم را نداشته باشد، ويزارد BitLocker يک بخش سيستم را با استفاده از 200 مگابايت از فضاي هاردديسک براي شما ايجاد مي نمايد. توجه داشته باشيد به درايو بخش سيستم هيچ نامي اختصاص داده نمي‌شود و در پوشه‌هاي کامپيوتر هم نشان داده نمي‌شود. 

محافظت از فايل‌ها با استفاده از BitLocker: 

مي‌توانيد از گزينه BitLocker Drive Encryption استفاده نماييد تا به حفاظت تمامي فايل‌هاي ذخيره شده روي درايو سيستم عامل و روي درايوهاي داده‌ (مانند هارد درايوهاي داخلي) کمک کنيد. هم چنين مي‌توانيد از BitLocker To Go براي کمک به حفاظت تمامي داده‌هاي ذخيره شده روي درايوهاي قابل حمل داده‌ها ( مانند هارد درايوهاي خارجي و درايوهاي فلش USB) استفاده نماييد.

برخلاف EFS، که اين امکان را به شما مي‌دهد تا فايل‌هاي تکي را رمزگذاري کنيد، BitLocker کل درايو را رمز مي‌نمايد. شما مي‌توانيد وارد سيستم شده و به طور معمول با فايل‌هاي خود کار کنيد، اما استفاده از اين رمزگذاري کمک مي‌کند تا هکرها نتوانند به فايل‌هاي سيستمي شما دسترسي داشته باشند تا بواسطه آن پسورد شما را کشف کنند. هم چنين در صورتي که هکرها هارد ديسک شما را بر داشته و بر روي کامپيوتر ديگري ببندند، نمي‌توانند به درايوها دسترسي داشته باشند.

هنگامي‌که فايل جديدي به درايوي که توسط BitLocker رمز شده است اضافه مي‌نماييد ، BitLocker به صورت خودکار آن را رمز مي‌کند. فايل‌ها تا زماني‌که روي درايو رمز شده قرار دارند، به صورت رمز باقي مي‌مانند.

در صورتي‌که فايل روي درايوي که رمز نيست يا کامپيوتر ديگري منتقل شود، رمز گشايي ‌شده و ديگر به صورت رمز شده نيست. اگر شما فايل را با کاربران ديگر از طريق شبکه به اشتراک بگذاريد، اين فايل ها تا زماني که روي درايوهاي رمز شده ذخيره شوند، به صورت رمز باقي مي‌مانند و تنها توسط کاربراني که مجوز دارند، قابل دسترسي خواهند بود.

اگر درايو سيستم عامل را رمز گذاري کنيد، BitLocker در مدت زمان راه اندازي براي هر موقعيتي که مي‌تواند يک خطر امنيتي را نشان دهد، کامپيوتر را بررسي مي‌کند. اگز يک خطر امنيتي بالقوه کشف شد، BitLocker درايو سيستم عامل را قفل مي‌کند و براي بازشدن آن يک کليد بازيابي BitLocker را درخواست مي‌کند. مطمئن شويد هنگامي‌که براي اولين بار BitLocker را فعال مي‌کنيد، اين کليد بازيابي را ايجاد کرده باشيد.    

اگر درايو داده‌ها (ثابت يا قابل جا به جايي) را رمز گذاري مي‌کنيد، مي‌توانيد توسط يک رمز عبور يا يک کارت هوشمند، قفل درايو رمزگذاري شده را بازکنيد و يا تنظيم کنيد هنگامي‌که وارد سيستم کامپيوتر مي‌شويد، قفل درايو به صورت خودکار باز شود.

مي‌توانيد در هر زمانيBitLocker  را غير فعال نماييد، حتي به طور موقت به حالت تعليق در آوريد يا اين‌که به طور دائم آن را غير فعال نماييد.

توجه: قابليت رمزگذاري درايوها با استفاده از BitLocker Drive Encryption تنها در ويندوز 7 ويرايش‌هاي Ultimate و Enterprise قابل دسترسي است.

فعال سازي BitLocker:

 

1- بر روي کليد شروع کليک کنيد و سپس از منوي آن گزينه control panel را انتخاب کرده، security را انتخاب کنيد و بر روي گزينه BitLocker Drive Encryption کليک نماييد.

2- گزينه Tu on BitLocker را انتخاب کنيد تا ويزارد نصب BitLocker آغاز شود. اگر در اين قسمت از شما رمز عبور مدير شبکه يا تاييده را دخواست کرد، رمز عبور را وارد کنيد يا تاييده را فراهم نماييد.

3- مطابق دستورات ويزارد پيش رويد.

 

غير فعال کردن يا متوقف کردن موقت BitLocker:

1- بر روي کليد شروع کليک کنيد و سپس از منوي آن گزينه control panel را انتخاب کرده، security را انتخاب کنيد و بر روي گزينه BitLocker Drive Encryption کليک نماييد.

2- يکي از دو روش زير را ادامه دهيد:

• براي غيرفعال کردن موقتي BitLocker، گزينه Suspend Protection را انتخاب کرده و روي گزينه yes کليک نماييد.

  براي غيرفعال کردن BitLocker و رمزگشايي درايو، گزينه Tu off BitLocker را انتخاب و سپس روي گزينه Decrypt Drive کليک نماييد.

ایران سافت...
ما را در سایت ایران سافت دنبال می کنید

برچسب : bitlocker,bitlocker recovery key,bitlocker to go,bitlocker windows 10,bitlocker windows 7,bitlocker download,bitlocker mac,bitlocker tpm,bitlocker drive encryption,bitlocker key id,Bit Locker,bit locker drive encryption,bit locker recovery key,bit locker download,bit locker windows 10,bit locker to go,bit locker windows 7,bit locker review,bit locker windows 8, نویسنده : مهدی iransoftware بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 27 بهمن 1395 ساعت: 20:52

مردي زير باران از دهکده کوچکي مي گذشت .خانه اي ديد که داشت مي سوخت و مردي را ديد که وسط شعله ها در اتاق نشيمن نشسته بود .

 

مسافر فرياد زد : هي،خانه ات آتش گرفته است!

 

مرد جواب داد : ميدانم .

 

مسافر گفت:پس چرا بيرون نمي آيي؟

 

مرد گفت:آخر بيرون باران مي آيد . مادرم هميشه مي گفت اگر زير باران بروي ، سينه پهلو مي کني.

 

خردمند کسي است که وقتي مجبور شود بتواند موقعيتش را ترک کند.

 

زائوچي

ایران سافت...
ما را در سایت ایران سافت دنبال می کنید

برچسب : داستان آتش گرفتن خانه,داستان اتش گرفتن خانه شاهین, نویسنده : مهدی iransoftware بازدید : 10 تاريخ : چهارشنبه 27 بهمن 1395 ساعت: 20:47

روزي معلمي از دانش آموزانش خواست که اسامي همکلاسي هايشان را بر روي دو ورق کاغذ بنويسند و پس از نوشتن هر اسم يک خط فاصله قرار دهند. سپس از آنها خواست که درباره قشنگ ترين چيزي که مي توانند در مورد هر کدام از همکلاسي هايشان بگويند، فکر کنند و در آن خط هاي خالي بنويسند. بقيه وقت کلاس با انجام اين تکليف درسي گذشت و هر کدام از دانش آموزان پس از اتمام، برگه هاي خود را به معلم تحويل داده، کلاس را ترک کردند.

 

روز بعد، معلم نام هر کدام از دانش آموزان را در برگه اي جداگانه نوشت، و سپس تمام نظرات بچه هاي ديگر در مورد هر دانش آموز را در زير اسم آنها نوشت و برگه مربوط به هر دانش آموز را تحويل داد. شادي خاصي کلاس را فرا گرفت. معلم اين زمزمه ها را از کلاس شنيد: واقعا ؟ من هرگز نمي دانستم که ديگران به وجود من اهميت مي دهند. من نمي دانستم که ديگران اينقدر مرا دوست دارند.

 

ديگر صحبتي از آن برگه ها نشد و اوضاع مدرسه بصورت عادي مي گذشت. معلم نيز ندانست که آيا آنها بعد از کلاس با والدينشان در مورد موضوع کلاس به بحث و صحبت پرداخته اند يا نه، به هر حال گويي اين موضوع را مهم تلقي نکرد. زيرا آن تکليف هدف معلم را برآورده کرده بود. آن برگه ها نشانگر اين نکته بود که همه ي دانش آموزان از تک تک همکلاسي هايشان رضايت کامل داشتند...

 

از دست بر قضا با گذشت سال ها بچه هاي کلاس از يکديگر دور افتادند و هر کدام در مکاني ديگر مشغول ادامه تحصيل ، کار و زندگي شدند...

 

چند سال بعد، متقارن با شروع جنگ، يکي از دانش آموزاني که "مارک" نام داشت و به خدمت سربازي اعزام شده بود در جنگ کشته شد ! معلمش با خبردار شدن از اين حادثه در مراسم خاکسپاري او شرکت کرد. او تا بحال، يک سرباز ارتشي را در تابوت نديده بود. پسر کشته شده، جوان خوش قيافه و برازنده اي به نظر مي رسيد. کليسا مملو از دوستان سرباز بود. دوستانش با عبور از کنار تابوت وي، مراسم وداع را بجا آوردند. معلم آخرين نفر در اين مراسم توديع بود.

 

به محض اينکه معلم در کنار تابوت قرار گرفت، يکي از سربازاني که مسئول حمل تابوت بود، به سوي او آمد و پرسيد : آيا شما معلم رياضي مارک نبوديد؟ معلم با تکان دادن سر پاسخ داد : چرا. سرباز ادامه داد : مارک هميشه درصحبت هايش از شما ياد مي کرد.

 

در حين مراسم تدفين، اکثر همکلاسي هاي قديمي اش براي شرکت در مراسم در آنجا گرد هم آمده بودند. پدر و مادر مارک نيز که در آنجا بودند، آشکارا معلوم بود که منتظر ملاقات با معلم مارک هستند.

 

پدر مارک در حالي که کيف پولش را از جيبش بيرون مي کشيد، به معلم گفت : ما مي خواهيم چيزي را به شما نشان دهيم که فکر مي کنيم برايتان آشنا باشد. او با دقت دو برگه کاغذ فرسوده دفتر يادداشت که از ظاهرشان پيدا بود بارها و بارها تا خورده و با نوار چسب بهم متصل شده بودند را از کيفش در آورد. خانم معلم با يک نگاه آنها را شناخت. آن کاغذها، هماني بودند که تمام خوبي هاي مارک از ديدگاه دوستانش درونشان نوشته شده بود.

 

مادر مارک گفت : از شما به خاطر کاري که انجام داديد متشکريم. همانطور که مي بينيد مارک آن را همانند گنجي نگه داشته است. همکلاسي هاي سابق مارک دور هم جمع شدند.

 

چارلي با کمرويي لبخند زد و گفت : من هنوز ليست خودم را دارم. اون رو در کشوي بالاي ميزم گذاشتم.

 

همسر چاک گفت : چاک از من خواست که آن را در آلبوم عروسيمان بگذارم .

 

مارلين گفت : من هم براي خودم هنوز برگه ام را دارم. آن را توي دفتر خاطراتم گذاشته ام.

 

سپس ويکي، کيفش را از ساک بيرون کشيد و ليست فرسوده اش را به بچه ها نشان داد و گفت : اين هميشه با منه..... من فکر نمي کنم که کسي ليستش را نگه نداشته باشد.

 

صحبت ها ادامه داشت، انگار کلاسي مثل گذشته ها با همان همکلاسي هاي هميشگي در آنجا تشکيل شده بود فقط جاي مارک خالي بود که اينک با آرامشي ابدي آرميده بود و دوستي ها را تا ابديت پيوند زده بود. معلم با شنيدن حرف هاي شاگردانش ديگر طاقت نياورد، بي امان گريه اش گرفت. او براي مارک و براي همه دوستانش که ديگر او را نمي ديدند، گريه مي کرد.

 

آري دوستان و همکاران عزيز

 

سرنوشت انسانها در اين جامعه بقدري پيچيده است که ما بعضي وقت ها فراموش مي کنيم که اين زندگي روزي به پايان خواهد رسيد، و هيچ يک از ما نمي داند که آن روز کي و در کجا اتفاق خواهد افتاد. بنابر اين به کساني که دوستشان داريد و به آنها توجه داريد ، بگوييد که برايتان مهم و با ارزش هستند، قبل از آنکه براي گفتن اين حقيقت دير شده باشد. القاء حس دوست داشتن و ايجاد يک حس اعتماد به نفسي که بتوان به آن تکيه کرد را در هيچ لحظه اي از عمر از ياد نبريد.

ایران سافت...
ما را در سایت ایران سافت دنبال می کنید

برچسب : داستان معلم خلاق,داستان معلم خلاق دزفولی,داستان معلم خلاق دزفول,داستان معلم خلاق زبان,داستان خلاق,داستان خلاقیت,داستان خلاقانه, نویسنده : مهدی iransoftware بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 27 بهمن 1395 ساعت: 20:11

در جنگل زيبايي ، خرسي زندگي مي کرد که دم بلند و زيبايي داشت و از تمام حيوانات جنگل ، تک تک مي پرسيد که : به نظر شما در تمام دنيا دمي به زيبايي دم من وجود دارد ؟

 

حيوانات هميشه فکر مي کردند ، خرس حيوان بي خاصيتي است که اگر عصباني شود ، با آن پنجه هاي بزرگش خيلي ترسناک مي شود ، به همين خاطر به او مي گفتند : اين دم زيبا و پشمالو تو را بسيار زيباتر و با وقارتر نشان مي دهد .

 

يک روز زمستاني ، خرس به سمت درياچه رفت ، روباه هم بر روي آب يخ زده درياچه نشسته بود و اطرافش پر از ماهي بود .

 

روباه که ديد خرس ، گرسنه و بي حال است ، تصميم گرفت يک شوخي کوچکي با او بکند ، خرس در حالي که آب دهانش از ديدن ماهي به راه افتاده بود گفت : سلام روباه جان ! از کجا اين همه ماهي گرفتي ؟

 

روباه گفت : از سوراخي که روي يخ هاي درياچه هست گرفتم .

 

خرس پرسيد : اما تو که وسيله اي براي ماهيگيري ندادي ؟ چطور ماهي گرفتي ؟

 

روباه جواب داد : من از دمم استفاده مي کنم .

 

خرس با تعجب گفت : آخه چطوري از دمت استفاده کردي ؟ مگه ميشه ؟

 

روباه گفت : مطمئن باش که اين بهترين راه براي گرفتن ماهي است . مي خواهي نشانت بدهم ؟

 

خرس گفت : لطفا نشانم بده ، تا ياد بگيرم !

 

روباه به سوراخ اشاره اي کرد و گفت : اينجا ماهي زيادي نيست ، برويم در جاي ديگر برکه سوراخي به وجود بياوريم که ماهي هاي بيشتري دارد .

 

روباه در حالي که خيلي تلاش مي کرد که جلوي خنده اش را بگيرد ، خرس را به سمت ديگر برکه برد و خرس با پنجه هايش سوراخي بر روي يخ ايجاد کرد .

 

روباه گفت : حالا روي همان شکافي که ايجاد کردي بنشين و دم زيبايت را داخل آن بينداز . وقتي احساس کردي ماهي زير دمت قرار گرفته است ، دمت را محکم بيرون بيار .

 

خرس همين کار را انجام داد .

 

روباه گفت : مهم اين است که درست در همان نقطه شکاف بنشيني و فقط درباره ماهي فکر کني .

 

اين طور نشان بده که ماهي گرفته اي و داراي آنها را مي شماري ، هر چقدر بيشتر بشماري ماهي هاي بيشتري خواهي گرفت .

 

خرس با ساده لوحي هر چه بيشتر گفت : دم من توانايي آن را دارد که بيشترين ماهي ها را بگيرد .

 

روباه گفت : ولي بيشتر بنشين و من هم از کنار درخت ها تو را نگاه مي کنم و نزديکتر نمي شوم تا به ماهي هاي تو دست نزنم .

 

خرس نشست و درباره ماهي هايي که روي دمش مي پريدند فکر کرد ، بعد شروع به شمارش کرد ، اين کار برايش خسته کننده بود و از روي خستگي و گرسنگي خوابش برد .

 

هوا سرد بود و برف مي باريد . روباه به خانه اش رفت و تمام ماهي هايش را با خود برد و چند دقيقه بعد به برکه بازگشت .

 

خرس هنوز از خواب بيدار نشده بود و خروپف مي کرد و تمام بدنش از برف پوشيده شده بود .

 

روباه بازهم شروع به خنديدن کرد و آنقدر با شدت و از ته دل مي خنديد که روي زمين افتاد و پاهايش را در هوا تکان مي داد و خرس را مسخره مي کرد و گفت : تو چقدر ساده اي ! اين يک شوخي بود . بعد ، خنده اش را کنترل کرد و به آرامي و آهستگي به نزديک خرس آمد و فرياد زد : خرس ! خرس ! من مي توانم يک ماهي را روي دم تو ببينم . آيا آن را احساس مي کني ؟

 

خرس با وحشت از خواب پريد و احساس کرد ، دم يخ زده اش از درد تير مي کشد و فرياد زد : من مي توانم آن را احساس کنم .

 

خرس ساده لوح و بي فکر قصه ما ، آنقدر دمش را در آب نگه داشته بود که دمش يخ زده بود به همين خاطر فهميد که آن حس ، چيزي نبود غير از اينکه او در اثر سرما قسمتي از دمش را از دست داده بود و مي ديد که در حال کنده شدن است .

 

خرس با گريه گفت : دمم ، دمم ، دم قشنگم ! اي روباه حقه باز !

 

روباه حيله گر و مردم آزار به سرعت از آنجا فرار مي کرد و با حالت تمسخر مي گفت : اين يک شوخي بود .

 

خرس بيچاره دمش را بخاطر ناداني و غفلت از دست داد و حالا چيزي نداشت جز يک دم کوتاه .

 

از آن زمان به بعد هيچ خرسي دم بلند و زيبا ندارد ، پس اگر زماني ديديد که خرس توي جنگل ناله مي کند ، بدانيد که به ياد دم زيبايش افتاده و شايد هم بشود گفت که علت اينکه خرس و روباه با هم خوب نيستند ، همين جريان باشد .

 

از اين داستان نتيجه مي گيريم :

 

1- هر چيز با ارزش که از آن ماست خدادادي است و يک روزي آن را از دست مي دهيم پس نبايد به آن مغرور شويم .

 

2- کمي بيشتر و بهتر فکر کنيم و زود ، حرف هاي ديگران در ما تاثير نگذارد و گول حرف هاي بي ارزش کسي را نخوريم .

 

ایران سافت...
ما را در سایت ایران سافت دنبال می کنید

برچسب : داستان خروس دم دراز,داستان خروس دم دراز ترين,داستان خروس دم دراز ترین,داستان خروس دم دراز نشست,داستان خروس دم دراز گودال,داستان خروس دم دراز کشیدن,داستان خروس دم دراز كشيدن,داستان خروس دم دراز نو,داستان خروس دم درازترين,داستان خروس دم درازترین,داستان خروس دم درازونشست,داستان خروس دم درازكشيدن,داستان خروس دم درازه,داستان خروس دم درازگودال,داستان خروس دم درازي, نویسنده : مهدی iransoftware بازدید : 32 تاريخ : چهارشنبه 27 بهمن 1395 ساعت: 20:00